نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای/که گلی داره تو دستشو می خواد بهت
بفروشه،روبرگردونی و با خودت بگی فرق داری حتما آره فرق داری دایی
اون یه بچه کارگره از پایین شهر/فقر و ترس و سیاهی همراهشن
باباش معتاد دایی ببین صورتشو/جای سرخ سیلی سرد پدرشو
فقط نه سال داره تو مدرسه نیستو/طعم تلخ کارو به دوش کشیده و
گلی که پرپر میشه تو دست مشتری/اون گلی که با تلخی ازش می خری
واسه اون گل نیست یه لقمه نونه/ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه
نپرس تقصیر کیه خودت می فهمی/نپرس قصه اش طولانیه دایی زمین_
پر از آدمایی که کار میکنن و یه عده ای فقط پول دارن یه مشت عقده ای
که از کار کارگرا کاخ ساختنو/چه کسایی تو این راه جون باختنو
این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن/آخه زشتیم عادت میشه واسه آدم
ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش/بزار هر کی هر چی هس باشه تو خودت باش
"شاهین نجفی"
نظرات شما عزیزان: